به خاطر یک مشت پول خرد

نمی دونم چه قدر به تقدیر و قسمت اعتقاد دارید ... اگه مثل من به تقدیر و قسمت و شانس و اقبال و این چیزا اعتقاد ندارید ... هر جای این سرزمین که هستید و ماشین هم دارید ... اگه یه وقت توی یه خیابون شلوغ مبال لازم شدید و هیچ جوری نمی تونستین خودتون رو نگه دارید ... همونجا وسط ترافیک پیاده شین و جلوی چشم همه خودتون رو راحت کنید ... وگرنه اگه مثل این رفیق ما بخواین حجب و حیا به خرج بدین و برین پشت درختی ٬ خونه خرابه ای ٬ ته دره ای و بخواین طلب حاجت کنید ... دار و ندارتون رو می برن و مجبورین واسه راضی کردن دل خودتون و زن و بچه تون بگین : "قسمت بود"

پ ن : (به آقا دزده) ... یعنی اون پول خرد های رو داشبورد بهت نگفت این ماشین خرجی یه خانواده رو داره میده ... چی جوری دلت اومد آخه !!!

گوش شنوایی هست

طرف می خواد بره شمال ... اون وقت تو برش دار ببرش جنوب ...

اصلا ببرش خارج از کشور و بهترین جاهای دنیا رو بهش نشون بده ...فایده نداره که ٬ هر وقت برگردین چشمش دنبال رفتن به شماله ... می خوام بگم کسی رو مجبور به کاری نکنید ... هیچ وقت . حتی اگر باورتون از راهی که میبرینش بهشت باشه ... آدمها هر چیز که توی دلش باشد باید برسند بهش ... که اگر نرسند تا آخر عمر حسرتش به دلشان میماند ... می خوام بگم بیاید و رفاقتانه بشیم جزو اون دسته ازآدمهایی که حرف اول و آخر زندگیشون "هر کار دلت می خواد بکن ٬ من هستم " است ... اونهایی که فقط کنارنت میشینن و همراهت میشن توی مسیرت ...اگر هم نمیتوانی دستش را بگیری، حتما نباید بروی، دور شوی. فقط خیر سرت بمان، بمان و دم نزن. کافیست.

پ ن : یادتون باشه زندگی تون مثل بلاگتون نیست که قسمت نظراتش رو باز بذارین ... اون هم بدون تائیدیه

خدا بیامرزدت آقای رز واتر

سلام بچه ها. به زمین خوش آمدید. اینجا تابستان گرم و زمستان ها سرد است. گِرد و مرطوب و شلوغ است. فوقش 100 سال وقت دارید اینجا زندگی کنید. من فقط یک قانون را در مورد اینجا می دانم؛ بچه ها باید مهربان باشید!

"کورت ونگر"

پ ن : تماس فرت...

آواره ایم ما , تا ابد

صبح یه غلطی کردم به خواهرم گفتم امروز میری سر کار یه سی دی بزن همچین یه نموره تو فاز جاده باشه ...
الان سی دی رو گذاشته بودم تو ماشین ببینم چیا زده واسم... چشمتون روز بد نبینه همین که لود شد ... نمیدونم چه خری بود که داشت می خوند ... آهنگ اولش که زده بود زیر گوش زنش داشت منت کشی میکرد ... آهنگ بعدی نمیدونم خودش مرده بود یا زنش ٬ داشت عزا داری میکرد ... آهنگ بعدی دیگه تابلو بود که خودش مرده روحش داره ونگ میزنه ... خلاصه تا ته آلبوم اون یارو عر زد من هی خندیدم ...

پ ن : اونوقت می پرسیم چرا به ماها هی میگن نسل سوخته ...