33

دنياي عجيبيه ...
هر چند وقت يه بار به خودت ميايي و مي‌بيني تموم معيارها و آرزوهايي كه چند وقت پيش داشتي عوض شدن ... نمي‌دونم چرا ، شايد هم اون رشد شخصيتي‌اي كه ميگن همين باشه ولي چيزي كه براي خودم جالبه ، اينه كه ميبينم فقط پيچيدگي‌هام دارن روز به روز كم ميشن و هر روز ساده و ساده تر ميشم ... انگار تموم اون پيچيدگي‌ها و غير قابل پيش بيني شدنهايي كه يه روزي برامون افتخار بود ... چيزي جز دردسر واسه آدم ندارن
چند وقته كه دلم سفر مي خواد ، دلم يه خونه با پنجره هاي بزرگ ميخواد ... يه جائي دور از آدمها ، البته هنوز هم جغله پغله هاي هم سن و سال ريحانه تو دنيام جايي واسه خودشون دارن ، ولي آدم بزرگا!!! ... آدم بزرگا نه
.:: mOorChE ::.

33... مدرنيته

جناب خالق ... ببينم
نكني انتظار داري ، هلك و هلك ، تلك و تلك مثل اين ضايعا بيام تو بارگاره ملكوتيت كامنت بذارم خدايا دستهاي خوبي داري به دستهاي منم سر بزن!!!

32... شب نويسي

1. گودر پر شده از حوادث اخير مصر وتحليل‌هاي انقلاب تونس و بيانات فاضلانه ِ خواص با بصيرت راجب اين قضايا و فتواهاي حماسي‌شون راجب شباهت اين اتفاق‌ها با انقلاب 57 !!! ... اينقدر سر جامعه مجازي به اين چيزا گرم شده كه كمتر مي توني يه نوشته شخصي به دور از اين چند تا اتفاق پيدا كني ... خلاصه يه موجي ِ كه چند وقتيه حوزه مجازستان‌و گرفته و همه سخت درگيرش شدن ...
اما جالبتر از همه تيترايي بود كه سايتاي خبري مملكت راجب اين اتفاقها زده بودن :)))) واقعا كه وقاحتم حدي داره...

2. صبح كه بياد ، دو هفته اي ميشه رفتم سر كار جديدم كه توش پر از آدمايي ِ كه هيچ وجه مشتركي باهاشون ندارم ... الانم غزاي اينو گرفتم كه دوباره يه هفته بايد هر روز تا آخر ساعت اداري تحمل‌شون كنم ... نمي دونم چند نفر از شما مثل من مجبورن جائي كار كنن كه اصلا بهش اعتقادي ندارن ... اگر كسي هست خوب ميفهمه اين تحمل كردن كه ميگم يعني چي ... غم انگيز ترين وجه حماقت ِ يه نفر توي تاواني كه به خاطر ورود به سيستمي كه به كل طرز فكر و منش اون دهن كجي مي‌ كنه اما روي تموم زندگيش سايه ميندازه همين به كوچه علي چپ زدنا و همرنگ شدناي اجباريه
ولي خب چه ميشه كرد ... نون در آوردن سخته و بايد اين شرايط جديدو بپذيرم

3. چند روز پيش دادگاه حضانت ريحانه بود و خدا رو شكر قاضي راي به تفع ما داد ... هر چند كه همه تو خونه مي‌دونن فقط دو سال ميتونيم نگهش داريم و بعد از دو سال دوباره دادگاهه كه تكليف اين طفل معصومو روشن ميكنه ، ولي كسي به روي خودش نمياره و حرفي راجبش نميزنه... انگاري رسيدن به حق ، هر چه قدر هم كه كوچيك باشه و يا ماندگاريش كوتاه باشه ، شيرينيش نميذاره تلخي هاي فردا بياد جلو چشم آدم ... منم خوش ندارم الكي نگرانشون كنم ، چه مرضي ِ خب ... حالا كو تا دو سال ديگه ...
خلاصه كه ما هم خوشيم با خوشي‌شون
.:: mOorChE ::.

31... ارق ملي

هر وقت از بابام راجب فوتبال بپرسي ...
از بازي ايران واسرائيل و خاطرات اون روز شروع ميكنه تعريف كردن ... از اينكه كليمي‌ها بيشتر بليطاي بازي رو پيش خريد كرده بودن تا اگر تعداد طرفداراي تيم اسرائيل كم بود حداقل بتونن استاديومو خالي نگه دارن و جو امجديه به نفع تيم ايران نشه ...
ميگفت با اينكه پليس ريخته بود اونجا تا بلوا نشه اما اينقدر جمعيت ريخته بود پشت درهاي استاديوم كه مجبور شدن درا رو باز كنن و ملت بدون بليط ريختن تو استاديوم ...همه سكوها پر شده بود ...
ميگفت اول اسرائيل گل زد و همه حالشون گرفته شده بود ...
بعد كه ايران گل اولو زد دوباره همه چي رو براه شد ... ميگفت يكي برداشت يه چشم سگشو شبيه موشه دايان(وزير دفاع وقت اسرائيل) بست و ول كرد تو جمعيت ... آخه موشه دايان يه چشم نداشت ميدونيد كه ... شبيه اون درستش كرده بود ...
ايران گل دومو كه زده ديگه استاديوم تركيده ... شده بوده جهنم ِ اسرائيلي‌ها ... ملت همه شعار ميدادن با اره بريديم سر ِ موشه دايانو
تو خيابونا... تو خيابونا ملت ريخته بودن بيرون و تا كي بزن و بكوب ميكردن ...
بايد پيشش باشين و خودش براتون تعريف كنه تا شور و شوق‌شو ببينيد
ميگفت اون بازي فقط يه بازي فوتبال نبود ... جنگ بود ... پاي حيثت‌مون در ميون بود... ايران بايد مي برد
امروز كه داشتم خبرا رو مي خوندم ديدم كه اعلام كردن :
" پردیس های سینمایی از پذیرش خانم‌های تماشاگر مسابقات فوتبال منع شدند"
اولش فكر كردم حتما كشوراي عربي هم پرديس سينمايي دارن و من نميدونستم !!! به خودم ميگفتم نه بابا اين خبر حتما مال اونجاس ... بعد ديدم نه ، مال همين سرزمين خودمونه ... مال همين آب و خاك ...
حالا موندم حيثت الان چه معني‌اي پيدا ميكنه ...
برم طرفداري از تيم ملي‌م بكنم يا براي اين حداقل حقي كه داره از مليت‌مون خورده ميشه تحريمش كنم
برم با عربهايي كه ميخوان اون يه تيكه چاله آبي كه زير پامونه رو به اسم خودشون بكنن بجنگم و زرت و زورت برم تو اين سايتهاي راي گيري و به گزينه خليج فارس راي بدم ... يا با كسايي كه دارن منش عربهاي زمان جاهليت رو تو خاك خودمون ترويج ميكنن بجنگم تا آبروي مردمي كه ادعاي مالكيت خليج فارس رو دارنو بيشتر از اين نبرن
آخرش هم هي ياد اين حرف دكتر حسابي ميوفتم كه گفت :
"جهان سوم جايي است که اگر بخواهي کشورت را آباد کني، خانه ات خراب خواهد شد و اگر بخواهي خانه ات آباد شود بايد در تخريب کشورت بکوشي"
شده ورد زبونم اين جمله ...

بعدا نوشت : ايران باخت ...
.:: mOorChE ::.

30

ما چون ز دری پای کشیدیم،‏کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم،‏ بریدیم

دل نیست کبوتری که چو برخاست، نشیند
از گوشه ی بامی که پریدیم،‏ پریدیم
"بافقي"
.:: mOorChE ::.

30

29

ميدوني چيه رفيق
باور كن گاهي اوقات لازمه كه آدم بي رحم بشه ، لازمه كه صبر نكنه تاعزيزش سرش به سنگ بخورد ... خودش سنگو بايد به سرش بزنه ... لازم گاهي خودش جلوي پاي عزيزش چاه بكنه و به بي رحمانه ترين شكل ممكن هلش دهد توي چاه
گاهي...
اسماعيل‌ها رو بايد قرباني كرد و الا ميشوند گوسفندي كه كس ِ ديگه‌اي‌ براي اسماعيلش قرباني‌شان ميكند
گاهي ...
يوسف‌ها را در چاه بياندازيد بهتر است ... زندان در كمين‌شان است
.:: mOorChE ::.
توي جنگم...
جنگ با لعنتي‌هام
بد حريفيه اين من ِ لعنتي‌م
.:: mOorChE ::.
همرنگ شدن با "سیستم"ی که بهش اعتقادی نداری و تا اطلاع ثانوی تمام زندگی ات در چنبره ی آن اسیر گشته، تراژیک ترین وجهِ حماقتِ تو در تاوانی ست که باید بخاطر ورود به اون سیستم بپردازی.اگر در یک سیستم هستی و به نرمها و ایده آلهای اون دهن کجی می کنی، باید منتظر مجازاتش هم باشی.
البته اطلاق "سیستم" زیاده جسارت است... "طویله" برازنده تر می نماید.

28

اونور دنيا يه ماكت هواپيما رو زدن زمين ...
از دماغ يه نفرم خون نيومد ...
ولي ازش سريال لاست در اومد كه اون همه سر و صدا كرد
اينور دنيا يه هواپيماي واقعي با صد و چار ، پنج تا مسافر سقوط ميكنه ...
77 نفر ميميرن ، 33 نفر زخمي ميشن
اونوقت وزير راه به جاي جواب دادن به اينكه چرا اين اتفاق افتاده بر ميگرده ميگه
بعد الان فحش بدم چهارنفر ميان لينك ميدن به اين پستم با عنوان ترويج بي فرهنگي در نت ... خب آخه ديـــــــوثثثثثثثثثثثثثثثثثث از 105 نفر 77 نفر مردن ، چي جوري تلفات كم بوده
پ ن : يه نفرم گم شده اونوقت براي ماست مالي ببينين چي ميگن
.:: mOorChE ::.

27... السلام عليك يا صاحب الزمان

برف يا بارون كه شديد بياد ، بلكل كار ما تعطيل ميشه ...
مجبوريم بشينيم توپيك تا بارون اونقدري كم بشه كه حداقل بتونيم جلو خودمونو ببينيم.
امروزم از سر ناچاري دور هم نشسته بوديمو در مورد همه چي با هم بحث ميكرديم ... كلا جو جالبي ميشه كه تا نباشين اونجا نميفهميد چي ميگم ...
نميدونم چي شد حرف به يارانه ها و ضايع بازي ِ مموتي كه گفته اين پول امام زمانه رسيد كه يه هو يكي از بچه ها خيلي جدي برگشت گفت بابا چرا ناراحت ميشين وقتي ميگن اين مملكت، مملكت امام زمانه ... اين مردم زير سايه امام زمانن و اين حرفا...خب راست ميگن والا بلا تنها كسي كه مي تونه اين مملكتو نگه داره امام زمانه ... از بس كه رو هوا ميچرخه
منم كه طبعا ، هر هر پهن ِ زمين
.:: mOorChE ::.

25... بزن اونور، زر زر ميكنن بابا

اعضاء انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران...
چند روز پيش در اقدامي خود جوش(لابد) ليستي متشكل از 72 تن از خواص با بصيرت رو تهيه كردن و از اونها تجليل به عمل آوردن .
ايشان همچينين از مردم درخواست كردند تا نفراتي كه شايسته قرار گرفتن توي اين ليست هستند رو به اونها معرفي كنن ...
خواستم به اين عزيزان اعلام كنم كه يكي از مخلص ترين و وفادار ترين شخص ِ با بصيرت اين چند سال اخير كه شايستگي بودن توي اين ليست رو داشتند "ريموت كنترل تلويزيون" خونه ماست كه الحق و الانصاف و با وجود اختلافات چند سليقه‌اي كه در بين اعضاء خانواده‌ حكم فرما بود ، با بصيرتي وصف ناشدني توانست صلح و آرامش رو در زمان پخش اكثر برنامه هاي سيما ملي برقرار كند
اين حقير ضمن قدراني از مسئولين اين امر تقاضاي رسيدگي به اين موضوع را خواستارم
با تشكر
.:: mOorChE ::.

24... به روح اعتقاد پيدا كردم

گفتم برم به جنگ افكار منفي و اين صحبتا ...
اين شد كه تصميم گرفتم صبر كنم نصف شب بشه و بعد برم سراغ عابر بانك سر محل كه به خودم ثابت كنم اينا همش خرافاته و توهمه كه هر دفعه ميرم از اين عابر بانكه پول بكشم بيرون زارتي يه نفر زودتر از من ميره جلو دستگاه و بسي جاي خوشحاليه كه اعلام كنم همين كه از كوچه مون پيچيدم تو خيابون ديدم دو تن از جوانان برومند اين سرزمين ،
دقيقا همين امشب تصميم گرفتن كه مثل من به جنگ افكار منفي‌شون برن ...
اونم دقيقا همين ساعت 1:30 ...
خلاصه كه خيلي اين موضوع تو روند تغيير افكارم تاثير داشت و چه قده همه چي خوبه واقعن و آره و اين حرفا
.:: mOorChE ::.

23

باور كن دوست من، روزهايي كه جسم تو خسته از عملگرايي تكنولوژيكي بود، درون من هر روز ساعت‌ها غرق در نظرگرايي هويتي خود بود تا راه چاره‌اي براي اين من وامانده بيابد. دنيا پر است از توجيه. به اندازه تعداد تمام انسان‌هاي روي زمين توجيه براي زندگي كردن وجود دارد.


اينجا همه در تنهايي خود آرزوهايشان را حبس كرده‌اند. اينجا ديگران قاتل استعدادهايت هستند. اينجا پيش هر كسي و هر جايي و هر زماني، تو بايد آن چيزي باشي كه نيستي. آنقدر نقش بيمار بازي كني تا بيمار شوي. در اين گوشه دنيا، رفقاي هم‌سن تو هر يك به رخوتي گرفتارند. هر روزمان، يك سال باخت و هر سال‌مان يك عمر خستگي است.

.:: mOorChE ::.

22... پشت چراغ قرمز

اينور رانندهه داشت از افسرهه خواهش و تمنا ميكرد كه جريمه اش نكنه...
اونور دخترك داشت از راننده ها خواهش و تمنا ميكرد كه ازش بيسكوئيت و آدامس بخرن
نمي دونم چي بگم ...
اما انگاري تنها چيزي كه تو اين شهر خاكستري خريدار نداره "خواهش"ه ...
خودتون ور‍ژنهاي ديگه اشو در نظر بگيرين و با اين حرفم مقايسه كنيد


.:: mOorChE ::.