اسلام نوین

امروز دانشجوهای این واحد دانشگاهیِ روبرو محل کارم امتحان اندیشه اسلامی داشتن
بعد کلا تریپشونو اگه میدین توبه میکردین به دین جدید اسلام رو میاوردین
چه اندیشه های نابی ... چه همه بیداری اسلامی واقعا

ریحان

کلاه به سر صداش میاد آ آ آ آ
با بزبزی بازی کنید ب ب ب ب

کسخل شدم ؟ نه ... ریحان شده معلمم داره بهم حروف الفبا یاد میده :))

قائده ضرب المثل‌ها

اینقدر هی نگین ماهی رو هر وقت از آب بگیرین تازه است

آدما معمولا
وقتی دست از تلاش بر میدارن که خودشون رو قربانی حساب میکنن و صیدِ تو تور افتاده ...
آدمای نا امید رو صیاد حساب نکنید ... آدمها ماهی ان ... واسه ماهی تو تور گیر کرده نطق نمی کنن ... دست شون رو بگیرین پرتشون کنید تو آب اگر براتون عزیزن
زودم دیر میشه خیلی زود

مداح به سبک آذربایجان

یه چیز جالب الان فهمیدم ...
اونم اینکه ترکا کلا به شعرها و روضه های مداح گوش نمیدن اما همین که طرف چَه چَهه میزنه شروع میکنن گریه کردن و داد بیداد ... تیکه کلومشونم روحون شاد مُنزویه ... یکی از شاعرهای قدیمیه
یاشاسین آذربایجان :))

پُزیزیسم

همیشه خدا فقط به چشم ابزار به آدمها نگاه کردیم :|

اگر آزادی فردی آدمها برامون مهم بود ... یک درصد از این سینه چاکیها و جان نثاری هایی که دارین برای گلشیفته فراهانی میکنید رو دیشب برای سعید ملک پور بدبخت انجام میدادین
بیخودی حس روشن فکری به خودتون نگیرین عکس ندیده ها

ایران من

سرزمینی است که توش قلم یه خبرنگار میشه اقدام علیه امنیت ملی...
وحشی بازی یه مشت اراذل و اوباش جلوی سفارت کشور بیگانه میشه اقدام خودجوش دانشجویان نخبه :)

for ever



دوست داشتنی ترین چیز هر آدمی بنا بر اوضاع و شرایط زندگیش... سن و سالش و و و متفاوت میشه... یه روزایی کارت بازی ... یه روزایی رفاقتاش... پاتوق های خلوتیش... کارش، ماشینش، زن و بچه اش و الخ

اما برخی چیزهای ماندگارن... از یه جایی به بعد میشن جزو همیشگیات
شاید هیچ وقت به کارت نیارن یا اصلا بهشون نیازی نداشته باشی ولی برات همیشه جزو عزیزترین موارد هستند که دوستشون داری... خاطره ای که از اونا داری باعث میشه عزیزترین بشن که اگه اون خاطره رو با یه زرافه یا یه دیو هم اگه داشتی اونا رو هم عزیز میکرد

امان از این معجزه خاطره

...

هیچ وقت آدمها رو از خودتون نرونید ... بهشون فحش بدین ... خردشون کنید ...اصلا بزنید لت و پارشون کنید اما از خودتون نرونیدشون

یه بار بابام خابوند زیر گوشم گفت گم شو برو از این خونه ... منم رفتم
شش ماه تموم رفتم ...

ریحان من

سر شبی بهش میگم بچه اینقدر ورجه وورجه نکن ... تو دست ما امانتی یه مو از سرت کم بشه میان بیچارمون میکنن
الان بدو بدو اومده همچین با هول و ولا یه دونه از موهاشو داده بهم میگه از سرم افتاد این ... قایمش کن یه وقت بابام نیاد ببینه بیچاره ات کنه ... :)))))
خدایا من بدون ریحان می میرم نگیرن اینو ازم

خلوتکده

یه روزائی هم وقت بذارین که با خودتون خصوصی شین ... لازمه به ولله