وقتی که پشت شیشه های سالن انتظار فرودگاه امام وایسادی و
به زور داری یه لبخند پت و پهن تحویل خاطره هایی میدی که تنها سهم شون از این خاک ، فرودگاه امام بوده
.:: moOrChE ::.
یه روزی یه جائی همین نزدیکی ها
دو سال پیش ...
یک همچین روزی ... دخترکی اومد و سرنوشت قصه آدمهای این خاک رو گفت ... سرنوشت آدمهایی که پای قصه هاشون موندن ... پای قصه هایی وایسادن که آخرش رو می دونن ... گفت و رفت ... بی اون که بدونه نگاه آخرش برای همیشه همینجا میون بغض و گریه هامون ، جلوی همین چشم هامون باقی می مونه و "ندا"رو ندای آزادی خواهی ِ همه آدمهایی می کنه از این قصه خسته شدن و دل شون پرواز می خواد
داغ ندامون دو ساله شد
.:: moOrChE ::.
تکرار مسخره تاریخ
پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزه وران است ...
او پس از کشتن پدرش بر تخت می نشیند ... ایرانیان که از ستم های جمشید ،
پادشاه ایران زمین به ستوه آمده بودند به سراغ وی رفته و او را به شاهی می پذیرند .
با بوسه ابلیس بر دوش ضحاک دو مار می روید . ابلیس به دست یاری او آمده و
می گوید : که باید در هر روز مغز سر دو جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد . [+]
.:: moOrChE ::.
باشد برای روزی که آمدی
در روزگاری که ما بودیم ...
مظلومیت را انکار می کردندهمانانی که سالها در سوگ مظلوم ِ گم شده بقیع گریه میکردن
.:: moOrChE ::.
اشتراک در:
پست‌ها (Atom)