تنها مورچه بلاگر: 6

6

جلوش زدم رو ترمز دارم ازش آدرس می پرسم ...
اخم می کنه میره اونور ... منو میگی !! تا اون نا کجا آبادمون سوخت ... یکی هم نبود بهش بگه آخه شتر ، تیکه آدرس پرسیدن مال زمان مریم مقدس بود نه الان که داری اینجوری واسه ما فیس و افاده میای

.:: mOorChE ::.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

اشتراک در: نظرات پیام (Atom)

بعضی حرفها مثل تیغ ِ ماهی می مونن...آدم را بیچاره می کنند نه می تونی برای خودت هضمشون کنی... نه میتونی اونها بالا بیاوری راحت بشی...

همون طور تو گلوی آدم گیر می کنند...

اگر اون قدر مرد باشی که بتونی بودنشون را تحمل کنی که هیچ... وگرنه وقتی جمع شوند... میشه یه بغض ِ سمج ِ لعنتی که راه نفس آدم را بد جور بند می آورد ... بد جور

اینجا صندوقچه همان حرفاست

تنها مورچه بلاگر

6

هیچ نظری موجود نیست:

درباره وبلاگ

دنبال کننده ها

صندوق پست

آرشیو