از سر صبح که اومدن کلی شور و شوق داشتن ...
سر صبحونه هی داشتن تند تند خبرای جشن و شادی مصریا و اتفاقایی که 22م اینجا افتاده رو تحلیل میکردن که فوری بفرستن رو سایت که به روزش کنن ... صبحونه که تموم شد ماجراها شروع شد ...
ای دی اس ال هی قطع و وصل می شد و نوشته هاشون ذخیره نمیشد و همشون به فنا میرفت ، وی پی انا کار نمیکرد و نمی تونستن خبرگزاری هایی که فیلتر بود رو بخونن که از حال و هوا و تصمیمات جنبش سبز واسه بیست پنجم با خبر بشن ، سامانه اسمس شون کلمه اتقلاب و جنبش رو فیلتر می کرد و اسمسا رو نمی فرستاد ... خلاصه که امروز فقط حرص خوردن و حرص خوردن ...
خیلی دلم به حالشون سوخت ... بد بختا انگاری هیچ کدومشون نمی دونستن که دارن تو ایران زندگی میکنن و هی به بخت خودشون لعنت میفرستادن ... یعنی من بهشون میگفتم که این اتفاقا بابت این چند روزه ها ... اما نمی خواستن باور کنن ... سخت بود براشون ، سخــــت
باید تو جمع شون باشی از نزدیک باهاشون نشست برخاست کنی که این سخت قبول کردنو بتونی تو چشماشون ببینی

پ ن : فیلترینگ ، سه روز شد

.:: moOrChE ::.

هیچ نظری موجود نیست: