نکن این کارها رو با خودت رفیق ...
من نمی دونم این چه منطق و مسلکیه که میگن آدم رو دردهاش بزرگ می کنن ... آدم است و دردهاش ... آدم و کوفت ، آدم و درد ، آدم و زهر ِ ماهار شعار مسلک های دیوانه
آدمی که درد دارد نباید بزرگ شود ... حق ، ندارد ، که بزرگ شود ...
درد ، شونه ِ محکم می خواهد نه صندوقچه دلت رو ... بغض ، آغوش امن می خواهد نه خلوتیای لعنتی ِ تنهایی ات رو ...
بزرگ که میشیم یادمون میره ... از شونه ها میترسیم ، از آغوش ها فراری میشیم ... دیو می سازیم ازشان حتی
روزگارمون رو تکرارها پر میکنن ... تکرار ِ واژهای دروغ و فریب کار ...
تکرار ِ"میگذره" ها... "آدم به امید زنده است" ها ... "یه روز خوب میاد" ها ...
دروغ چرا ... دلم شور میزنه ...
چشم ِ خیس ، زیاد دیدم پشت این آدمی به امید زنده است ، آدمی به امی زنده است ها که پیکیده باشد ...
آدم را دردهایش بزرگ نمیکند ... بفهم
.:: moOrChE ::.

هیچ نظری موجود نیست: