یه بار بی پولی بد جور اذیتمون داشت می کرد … با پسر خالم هر چی داشتیم گذاشته بودیم رو هم ریخته بودیم تو گلد کوئست اما خب زمین خوردیم … خلاصه که جیبامون خالیه خالی شده بود …
یه شب تصمیم گرفتیم بریم از بلا شهر موتور رو خلاص کنیم بیایم پائین هر کی رو تو راه دیدم خفت کنیم پولاشو بگیریم … اولی سر خیابون دولت بود که دیدیمش … پیر مرد بی خیالش شدیم … دومی کارگر شهرداری بود گفتیم گناه داره بنده خدا از ما بیچاره تره … سومی معتاد بود و نعشه … چهارمی عند مطلب بود … جوون بود یه کیف سامسونت هم دستش بود … رفتیم جلو به بهونه آدرس پرسیدن سر صحبت رو باز کردیم اما نه من جرات داشتم که پا جلو بذارم نه علی … خلاصه که با تشکر و اینا بی خیال مطلب شدیم راه افتادیم رفتیم … دیگه کسی رو ندیدیم تا سر مطهری … اونم جوون بود اما دیگه جلوش واینستادیم
هم من فهمیده بودم و هم علی که خلاف کردن … یا نمی دونم هر چیزی که اسمشو میشه گذاشت سوای انگیزه داشتن عرضه هم می خواد … درسته که انگیزه داشتن بعضی وقتها باعث میشه که آدم توانائی انجام کارای خارج از حدش رو هم داشته باشه … که بعدها همین هم شد... اما اون شب ما نتونستیم … شاید بشه گفت ترسیده بودیم … ولی الان که فکرشو می کنم میبینم جوابمون برای انجام کار قانع کننده نبود
یه شب تصمیم گرفتیم بریم از بلا شهر موتور رو خلاص کنیم بیایم پائین هر کی رو تو راه دیدم خفت کنیم پولاشو بگیریم … اولی سر خیابون دولت بود که دیدیمش … پیر مرد بی خیالش شدیم … دومی کارگر شهرداری بود گفتیم گناه داره بنده خدا از ما بیچاره تره … سومی معتاد بود و نعشه … چهارمی عند مطلب بود … جوون بود یه کیف سامسونت هم دستش بود … رفتیم جلو به بهونه آدرس پرسیدن سر صحبت رو باز کردیم اما نه من جرات داشتم که پا جلو بذارم نه علی … خلاصه که با تشکر و اینا بی خیال مطلب شدیم راه افتادیم رفتیم … دیگه کسی رو ندیدیم تا سر مطهری … اونم جوون بود اما دیگه جلوش واینستادیم
هم من فهمیده بودم و هم علی که خلاف کردن … یا نمی دونم هر چیزی که اسمشو میشه گذاشت سوای انگیزه داشتن عرضه هم می خواد … درسته که انگیزه داشتن بعضی وقتها باعث میشه که آدم توانائی انجام کارای خارج از حدش رو هم داشته باشه … که بعدها همین هم شد... اما اون شب ما نتونستیم … شاید بشه گفت ترسیده بودیم … ولی الان که فکرشو می کنم میبینم جوابمون برای انجام کار قانع کننده نبود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر