آدم مجازی

سلام خوبین این چه سئوالی معلومه که خوبین
راستش امروز دو یا سه هفته ای میشه که وبلاگ نویس شدم...
اول تو پرشین بلاگ بود اما کار توی اونجا خیلی سخت بود...
راستش مال آدمهای تازه کاری مثل من  من نبود
اینجا خیلی بهتره...بگذریم
فقط می خواستم بگم که توی این چند روز با خیلی ها آشنا شدم ٫ فکر کنم پست اولم رو بخونید می فهمید منظورم چیه...با اونی که فکر می کردم خیلی فرق می کنه
بعضی ها با حرف هاشون خیلی بهم انرژی دادن مخصوصا آقا سعید"حشره شناس" "گیتی شناس"با اون چند خطی که برام نوشت خیلی بهم کمک کرد
بعضی ها هم گوشه وبلاگشون نوشته بودن
"جرات کردیم چیز هایی رو بگیم که تو جرات نمیکی"
اون وقت یه چیز هایی نوشته بودن که آدم دهنش وا می موند از خودش خجالت می کشید
بعضی ها انگار خیلی وقت بود که تو وبلاگشون مرده بودن...حتی تو یکی از پستهاشون هم جای کامنت نبود که باهاشون حرف بزنم
بعضی ها باورم کردن...بعضی ها هم نهحتی با بعضی ها هم بد جور دعوا کردم...مثل لیلا خانم و فاطیما جانالبته بعدش آشتی کردیم
خلاصه خیلی ها رو دیدم که انتظار بودنشون رو تو اینجا نمی کشیدم
ولی می دونی چیه
من میگم ادما رو نمیشه از پشت کلمه ها یی شناخت که اینجا می نویسن و ما می خونیم...
برای اینکه آدمها رو بشناسی نباید به کلمه ها اعتماد کنی...نمیشه از کلمه هایی که پشت هم ردیف شدن...شخصیتی که خلقشون کرده  رو شناخت
باید خودشون رو بخونی...باید خود واقعیشون رو بشنوی و ببینی...باید لمسشون کنی...هر چه قدر هم که استاد پنهون کاری باشه...وقتی دیده بشن خود واقعیشون رو نشون می دن...اون وقت یا میشن آدم بده یا می شن آدم خوبه...
شاید هم اشتباه می کنم...ولی مطمئنم وقتی خوبیم که پشت این کلمه ها باشیم...دنیای واقعی همه ما ها کلی با اینجا فرق داره...
پ ن : تازه فهمیدم میهن بلاگ و سما بلاگ هم هست خدا رو چه دیدی شاید یه روز اثباب(اسباب)کشی کردیم رفتیم اونجا...
پ ن :آبان هم تموم شد...یه روز هم آبان عمرمون تموم میشه٬ اون وقت که می فهمیم تا زمستون فقط یه ماه وقت داریم تا توشه انبار کنیم...اینو نوشتم که یاد همه مون بمونه...

هیچ نظری موجود نیست: